0189. پیر ما گفت خطا بر قلمـ صنع نرفت
صبح ، فرهنگسرای نیاوران ، استاد خواست که اول خوب نگاه کنیمـ .. خیلی خوب . بعد نشستیمـ در
هوای اردیبهشتی و وسط سمفونی آواز گنجشک ها کروکی زدیمـ .. بعد باید از دسترسی های بنـا ،
مصالح ، پوشش گیاهی ، نما ، مبلمان ، به دل خواه چند مورد را انتخاب می کردیمـ برای عکاسی ، با
بررسی همه ی جوانب و مراتب و باید کشف می کردیمـ که تفکر پشت همه ی این جزئیات چه بوده ..
همه ی این کار ها برای یک بنای ناقابل!
من اما برای بنای روحَ مـ چه کردمـ ؟! تا به حال فکر کرده امـ هر پستی و بلنـدی ای که معمـار ِ روحَ مـ
برایمـ طراحی کرده دلیلش چه بوده ؟!
فکر ها هجومـ می آوردند یکباره .. مگر نه اینکه آمده امـ که پیدا کنمـ دلیـل همه ی این ها را .. که بعد
با آرامش زندگی کنمـ برای خودش ، برای معمار مهربان ِ روحَ مـ ؟!
عصر ، مهمانی چنارهای ولی عصر(عج) باشکوه بود .. در اتوبوس .. سرازیری به سمت پایین .. و چشمـ
چرخاندن بین سطر های " برای خاطر آیه ها " .
- ۹۳/۰۲/۱۵
معماری را دوست دارم.
(همین دوجمله به ذهنم رسید)