شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

 یتیمـ شدیمـ ..

 یتیمـ ِ بابا علی ..

 +

  • خانومـ ِ میمـ

 چادر هایتان را دربیاورید و کلی رنگی پنگی باشید و من ذوق کنمـ از دیدنتان ، با آن روســری های مدل

 لبنانی .. بعد هـی همـ دیگر را بغـل کنیمـ و بـوس و و جیــغ که چقدر دلمـ برای َت تنگ شده بود . دو تا

 عروس دوست داشتنی همـ داشته باشیمـ توی دوره ی مان .. چقدر می چسبد کنار شما نشستن و

 روزه باز کردن .. بارها گفته امـ هیچ رفاقتی رفاقت سال آخر نمی شود  اما فقط این نیست ، گشته امـ

 هیچ دختری همـ مثل شما ها گُل و ماه و خانومـ نمی شود ..

 من فدای آن چادرقد های مشکی تان ..

 

  • خانومـ ِ میمـ

 اصلا همین آیه بس که دلمـ غنج برود برای بهشت تو .. و مگر بهشت نیست هر جا که تو به ساکنانش

 سلامـ بدهی ؟! .. حتی فکرش همـ روح آدمـ را نوازش می دهد ..

 کاش در کشاکش لحظه های امتحان ، لحظه های وسوسه ، درونم بپیچد : اُدخُلوها بــِسلامـ امنین *

 آن وقت مگر می شود سلامـ تو را نادیده گرفت و وسوسه شد ، مگر می شود سلامـ تو را خواست و

 گناه کرد ؟! مگر می شود تو به ساکنان بهشت سلامـ بدهی و من دلمـ نخواهد بهشتی باشمـ ؟!

 

 *46 حجر

 پ.ن : مــــاه مهمانـی دارد می آید ، من آماده امـ ؟! .. برای همـ دعا کنیمـ

  • خانومـ ِ میمـ