شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

0161.

چهارشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۵۲ ب.ظ

 روز ترویه ، توی مکه ، در آن خطابه ی پر شور گفته بود : کَیفَ یمکن لَکُمـ قَتل ابی عبدالله الحسین (ع)

 مادُمت حَیّا سَلیلا ؟! *

 برادرش بعد از او گفت : انکَسَرَ ظهری و قلت حیلَتی .. **

 

 * چگونه ممکن است کشتن اباعبدالله الحسین (ع) تا وقتی من زنده امـ؟!

 ** کمرمـ شکست و راه چاره بر من محدود شد .

  • خانومـ ِ میمـ

نظرات  (۲)

مرا بگذار و راهی شو برادر
شدم دلواپس گوش سه ساله...
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
  • قمر بنی هاشم ..
    معجر بود ..
    خیمه بود ..
    پناه بود ..
    یار بود..
    یاور بود ..
    برادر بود ..
    عمو بود ..
    .
    .
    بی عباس /ع/.. حسین /ع/ کمرش دو تا شد ..

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">