شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

0154. از لب قاسمـ َ ش عسل می ریخت

جمعه, ۱۷ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۴۶ ب.ظ

 امامـ ِ کرامت ! حکما خبر دارید ؟!

 آقا زاده حسابی دلبری کرده اند شب واقعه ، بوسه به لب های مرگ را شیرین تر از عسل

 خوانده اند . عمویشان کمـ نگذاشته اند ، کلی قربان صدقه اش رفته اند ..

 

  • خانومـ ِ میمـ

نظرات  (۷)

غلو نکرده ام اگر بگویم با همین دو سه خط اشک توی چشمانم حلقه بست...
با تشنگان چشمه‌ی «أحلی‌من‌العسل»
نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است...

پاسخ:
وقتی اشک توی چشمت حلقه می زنه .. ما رو همـ دعا کن .
  • بے بازگشتــــ ...
  • چه بگویم ... :-(
  • آهسته عاشق می شوم
  • مثل حبیب باش!
    به
    پای
    امامت
    پیر شو!
    .
    .
    .
    التماس نور و باران[گل]
    پاسخ:
    استجابت دعاهاتون ..
    از بازگوییه لطافت , آدمی اشک بریزد حیرت دارد...
    پاسخ:
    ..
  • خانم چادری
  • امانت برادرشان بود که دشمن امانشان نداد...
    آشنا بود آن صدایِ آشنایی که زدی
    کربلا بیت الحسن شد با صدایی که زدی
     
    خواهرم را بیشتر از هر کسی خوشحال کرد
    بانگ إنّی قاسم بن المجتبایی که زدی
     
    لشکری را ریختی، آخر تنت را ریختند
    کار دستت داد آخر ضربه هایی که زدی
     
    استخوان سینه ات می گفت اینجایم عمو
    خوب شد پیدا شدی با دست و پایی که زدی
     
    ذرّه ذرّه چون علیِّ اکبرم می بوسمت
    این به جای بوسه هایِ بر عبایی که زدی
     
    سیزده تا سیزده تا نیزه بیرون می کشم
    در إزای سیزده جام بلایی که زدی
     
    علی اکبر لطیفیان
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
  • وقتی با دل بیتاب بِ اباعبدالله سلآم میدم ..

    دلم تنگ تر میشه برا امام حسن و پسرش قاسم بن الحسن 13 ساله ...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">