شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

0164. یا اَیّتها النِفس ُ المطمئنه

پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۲، ۰۳:۲۳ ب.ظ

 و جمعه بود ، دهُمـ محرمـ سال شصت ُ یکمـ ، مابین نماز ظهر و عصر . و حسین پنجاه ُ هشت

 سال داشت ..

 

 یک بار ، فقط یک بار بخواه وسط روضه ی تو جان بدهمـ جوری که حتـی به روضـه ی مکشــوف

 همـ نرسمـ .. اگر کربلا همـ باشد که عالـی ست .

  • خانومـ ِ میمـ

نظرات  (۶)

اللهم ارزقنا چنین جان دادن هایی..
..........

اگر کربلای‍‌ت نبود
اگر روضه‌های‍‌ت نبود
دگر عشق
معنا نداشت ... 

  • بے بازگشتــــ ...
  • یعنی میرسد همچین روزی؟! :((
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
  • نه ..
    بگذار دستم بِ ضریحت برسد ..
    و بعد ..

  • سجاده ای که دلش آسمان می خواست...
  • اللهم اجعلنى عندک وجیها بالحسین علیه السلام

    نام تو را می برم و...

    زیبا می شوم!!!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">