0109.
الان بعد از یک حمــامـ ِ عالی که بعدش به موهایمـ یک سُرمـ موی خوشبو زده امـ و زیر باد کولـر نشسته امـ
می نویسمـ ،می نویسمـ از یک روز عالی . صبحش رفتیمـ زیارت شاه عبدالعظیمـ حَسنی ،به اتفاق عده ای
دوست باصفا و یک زیارت باصفاتر .. کنــــار گل های روبه روی حرمـ عکس گرفتیمـ و فکــر کردمـ روزی شاید به
این عکس ها که نگاه کنمـ چقدر دلمـ برایشان کوچک خواهد شد ..
.. و بعد یک جشن کوچک ُ صمیمی توی مدرسه ی زیبایمــان .. برای یک آقای خوب .. آقای تمامـ جهان ..
و الان همـ که دارمـ مرور می کنمـ امروز را .. فکر میکنمـ روزی می شود که دوباره دور همـ جمع شویمـ ؟!
+ برای فـائزه ، زهـرا ، مهدیه ها ، هانیه و فاطمـه .. همسفر های با صفای امروز ..
- ۹۲/۰۴/۰۴
روزایی ک سرخوش بودم و شاد
دلم تنگ شده برای روزایی ک نمیدانستم عشق چیست...