شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

کِـی می شود تاریخ ِ رسمی عشق را اعلامـ کنی ؟!

کِـی می شود جهان را زیر پرو بالت بگیری ؟!

کِـی می شود نامـ مهربان تو را بر لوح جانمان بنویسیمـ ٬

بنویسیمـ : آن مرد آمد .. آن مرد در باران آمد .. آن مرد با اسب آمد ..

کِـی می شود با گل یاس به استقبالت بیایمـ ٬

زمین را از گل محمدی آذین ببندیمـ ٬

چراغ بیاویزیمـ بر سر در خانه هامان ٬

باز کنیمـ این پنجره های همیشه بسته را ..

+ دعایت کردیمـ که بیایـی ..

 

  • خانومـ ِ میمـ

نظرات  (۵)

....
... وای فک کـــن . . . . .


حتی تصورشم سر ذوق میارتــم مائده . . . ...................
پاسخ:
منمـ ..
  • خودش.....مجنون سابق!
  • سلام رفیق...
    تعجب نکن اگه با اسم همیشگی اینجا نیومدم!!
    من واقعا من او نیستم!!
    انشاا...
    پاسخ:
    سلامـ فدات شمـ ..
  • آهسته عاشق می شوم
  • به خدا ایمان داری ؟؟؟
    خدا , تو جوانه انجیره
    خدا , تو چشم پروانه است وقتی از روزنه پیله
    اولین نگاهش به جهان می افته...
    .
    .
    .
    التماس نور

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">