شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

0041

پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۱، ۱۲:۲۹ ق.ظ
مدت ها می گذرد از درگیری های فکری امـ .. که اصلا درس می خوانمـ برای چه ؟!

یک وقت ها آنقدر برای خودمـ آسمان و ریسمان می بافتمـ تا ته دلمـ را راضی کنمـ

به اینکه برای رضای خود ِ خودش درس می خوانمـ ٬ که خودمـ خسته می شدمـ ..

اما یک روز یک فکر لطیف ته دلمـ را روشن کرد ٬ مثل آن صبح هایی که می ایستیمـ

توی حیاط مدرسه و دعـــای عهد می خوانیمـ و  نسیمـی لطیـــف می وزد و بـــاد

انگار که روشنمان می کند .. مثل همان وقت ها .. یک فکر لطیف :

یک روز در آن دولت رویایی شاید گوشه کوچکی از این دنیا من به کارتان آمدمـ ..

شاید توفیق داشته باشمـ تا با تخصصمـ گره ای از کاری بگشایمـ ..

+ یک نفس راحت ..

+اینجا : وضوی صفر و یک ها

  • خانومـ ِ میمـ

نظرات  (۳)

من که مدت هاست این شده آرزوم
پاسخ:
ایشالا قسمتت ..
  • ×گــُــ :) ــل×
  • سلـام..

    ×انشاءالله در آن دولت رویایی از بهتریــن ها باشیــد!

    ×دلمــان هــوای دعــای عهد در مدرسه کرد.. :(
    پاسخ:
    :)
    سلام
    بعضی ما ادما همیشه وقتی یه چیزی رو از دست میدیم
    یه روز خانم طاهایی یه روز دعاهای عهدی که میخوندیم!!!
    تو مشکوتی هستی؟

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">