شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

۷ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

 تو را ندارمـ و یتیمـ نیستمـ

 گمـ شده ، غریب  .. مُضطــــر .. نیستمـ .

 چرا نیستی و حس نبودنت دلهره به جانمـ نمی اندازد ؟!

 

  یادمـ افتاد به صحبت های استاد رضازاده و کلاس های خیلی خوب ِ سوره ی ضحی .. درک یتیمی خودش

 ضحی ست ، روشنایی ست .. بعد به محض اینکه از همه جا بریدی و یتیمـ شدی ، غریب شدی ، مُضطــــر

 شدی ، دعــایت مستجــاب است ، درست همان لحظه ای که تنها امیدت خــداست .

 جهـان باید برسد به لحظه ی اضطـــرار نداشتن تو .. درست همان لحظه که بشریت بفهمد دستش از همـه

 جا کوتاه است .. آن وقت طلوع تو را خواهیمـ دید ..

 

 یــــا مُفـَتــِّــحَ الابواب *

 

 باران بهانه ست که تو به یادمان بیایی .. وَ بِکُمـ یُنَزّل الغیث **

 

 پ.ن : یک کوه از این دشت سفر کرد ..

 آیت الله مهدوی کنی به ملکوت اعلی علیین پیوست ! خوش به حال ملکوت اعلی علیین ، حضرت آیت الله ،

 مرد ِ خدا ! .. گوارای وجودتان آرامش ابدی ..

 

 * ای گشاینده ی در های بسته / دعای مشلول

** و بخاطر شما باران فرو میریزد / جامعه کبیره ی عزیز

 

 

 

  • خانومـ ِ میمـ

 من دقیقا مصداق بارز و تمامـ و کمال ِ  " با یک دست دوتا (بگو پنج تا یا حتی بیشتر) هندونه نمیشه

 برداشت "  هستمـ . اصلا خودش هستمـ !

 

 پ.ن : 24 ساعت برای من باید می شد 30 ساعت احتمالا !

  • خانومـ ِ میمـ

 هان ای مردمان! بدانید که خداوند، او را برایتان صاحب اختیار و امامـ قرار داده و پیروی او را بر مهاجران و انصار

 و آنان که به نیکی از ایشان پیـروی می‌کنند و بر بادیه ‌نشینان و شهروندان و بر عجمـ و عرب و آزاد و برده و بر

 کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست ، واجب شمرده است.

 فرمان او جـاری، گفتار او بسنده و امرش نافذ است. ناسازگارش نفرین شده، و پیرو و باورکننده‌اش در مهــر و

 رحمت است. هر آینه خداوند، او و شنوایان سخن او و فرمان بران وی را آمرزیده است.*

 * خطبه غدیر / پیامـ بر (ص)

 

 سایه تان مستدامـ حضرت دلبر ، حضرت مـاه ، حضرت مولا !

 ولایت تان مایه ی مباهات است .. که اگر خدا رحمتش را بر ما کامل نکرده بود چه کسی صراط مستقیمـ ما

 بود و چه کسی مهربان تر از خودمان به ما ؟!

 دل سوخته ای زمزمه کرد : اشهدُ اَنَّ

 دل سوخته تــر گفت : علیــاً ولیُ الله

 

 پ.ن : استاد در یکی از جلسه های کلاس مجردها گفته بودند محبتتان را به مولــا ابراز کنید ، حالا هر وقت

 ذکر علی می شود "یا علی " گفتن سر کلاس از آن رسمـ های خوبمان شده .

 پ.ن : بشنوید +

  • خانومـ ِ میمـ

 ی عمو هایی همـ هستند که خیلی با معرفت ان ، علیرغمـ راه دور و مسافت زیاد . مثلا ی وقتا که حال دلت

 خوب نیست و بغض قورت داده داری ، میان می گن :عمو جون هر کاری داشتی رو من حساب کنیا ، اگه بابا

 مسافرت بود و جایی خواستی بری و کاری داشتی ی زنگ بزن خودمو می رسونمـ .

 بعد آدمـ اینجور وقتا اگه بغضش بالا نیاد و اشک تو چشاش جمع نشه چی کار کنه دقیقا ؟!

 

 پ.ن : شکر خدا که وقتی ی بند دلتو پاره می کنه ، ی بند دیگه جاش می زنه ..

 

  • خانومـ ِ میمـ

 صبح های خانگی عبارتند از صبح هایی که راحت می توانید تا ساعت 9 صبح بخوابید ، بعد با خیال آرامـ

 صبحانه ی دسته جمعی میـل کنید و ذوق آمدن بابا زیر پوستتان باشد . بعد از ظهرش بـی هـوا دلتـان

 انقلاب گردی بخواهد و  به خیابـان بزنید .. نشــر افــق و کتـاب های اسرار آمیـزَش را زیــر و رو کنیــد و

 لیست کتابهایتان را بلند بالاتر و به هـوای نفس ِتان یادآوری کنید که فعلا کتاب های نخوانده ات را تمامـ

 کن . و هـی زیر لب غـر بزنید که چرا من دلمـ نخواهد جای آن آقاهـه ی پشت صندوق باشمـ که صدای

 خیلی متینـی دارد و در حـال خواندن همان کتــابی ست که مـن گذاشته امـ در نوبت مطالعه ؟! و اصلا

 چرا من نباید جای او باشمـ؟!

 بعد همـ یک سَری به فروشگاه افــق بزنید و طبق اصول نویسنده وبلاگ سرپنجـه های روح یک معمــار

 باشی _ کهالان دیگر وبلاگش تعطیل شده_ تمامـ پول توی جیبتان را بدهید ، پیکسل ُ راپید ُ ماژیک و از

 این دست خنزر پنزرهای معماری بخرید .

 این صبح های خانگی روز های خوبی هستند ،فقط ممکن است شب َش دلتان بخواهد خواب ببینید که

 جای همان آقاهـه توی نشر افـق نشسته اید و کتاب می خوانید ُدر ماگ گل گلی ِتان چای می نوشید .

  • خانومـ ِ میمـ

 دلمـ می خواست بگویمش : استاد! همیشه ی خدا توی گوش ما برایمان خوانده اند ،خدای مهربان ،کریمـ ،

 رحیمـ ، لطیف  .. ما خدا را همیشه به فضلش می خوانیمـ ، به مهربانی بی حدّش ، به صفت صفـح * .. ما

 برای این گناه نمی کنیمـ که از فضــل بی نهـایت َش خجالت می کشیمـ نه چون ما را به آتش  می اندازد و

 می سوزاند .. که او اصلا آتش ندارد و همه خوبـی ست .. و ما از خوبی بی نهایتش خجالت می کشیمـ از

 بزرگــوار بودنش خجالت می کشیمـ و سعی می کنیمـ گناه نکنیمـ .. توی دعا های قشنگ امامـان مهربانی

 می خوانیمـ : خدا جان ! اگر ما را جهنمی کنی ، ما پیش جهنمیان می گوییمـ که تو را دوست داریمـ  .. که

 محبت تو توی قلبمان است ، که قلبی که محبت تو درونش باشد ، قلبی که به فضل تو امید دارد ، سوزانده

 نمی شود .. که اگر من شایستگی ندارمـ تو که شایسته ی فضل و بخشش هستی ..

 

 پ.ن : می گویند خدا به گمان بنده با او رفتار می کند .. ما گمانمان به تو گمان فضل است .. گمان رحیمـ

          .. گمان لطیف .. لطیف .. لطیف ... یـــا لطیف !

 

 * صفح : نه تنها از گناهت می گذرد بلکه با احسان با تو رفتار می کند  صفحه را بر می گرداند ، انگار نه

             انگار که گناه کرده ای. جای گناهانت ، نیکی برایت می نویسد .

 

  • خانومـ ِ میمـ

 خدا همـ خودش برای شما آیه نازل کرده که : "  مَرَجَ البَحرین ِ یَلتَقیان " *

 هر کدامـ یک دریا .. پیوستن دو دریا بهمـ .. یکی شور ، یکی شیرین ، با حفظ مرز ..

  

 * مَرَجَ البحرین ِ یلتَقیان / بَینَهُما بَرزَخ ٌ لا یَبغیان  / فَبـِأیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبان  / 19 ، 20 ، 21 "الرحمن"

    دو دریا را [به گونه ای] روان کرد [که] با همـ برخورد کنند /  میان آن دو حد فاصلی ست که به همـ

    تجاوز نمی کنند / پس کدامـ یک از نعمت های پروردگارتان را منکرید ؟

 

    دو دریا را تصور کن حضرت علی و بانو ، دوباره بخوان آیات را  ... 

    فَبای آلاءِ رَبِّکُما تُکَذّبان ؟!

    

     چشمـ بچرخان بین آیات بعدی :  یَخرُجُ مِنهُما لؤلؤ و المَرجان

     پسرانش ...

     حسن (ع)

     حسین (ع) ...

     فَبای آلاءِ رَبّکُما تکذبان ؟!  

     .

     نفهمی بهتر است ؛    

     جشن است ... ببخشید دارمـ روضه اش می کنمـ ..

 

 پ.ن : عیدتون مبارکـ! 

 

  • خانومـ ِ میمـ