شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

سرتاسر این خانه فانوس های امیدمـ را روشن کرده امـ  و آرزوهایمـ را مثل ستاره های روشن برایت

می سرایمـ .. و می خوانمت :  سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ ..

 

+ بیا که پرده گلریز هفت خانه چشمـ

   کشیده ایمـ به تحریر کارگاه خیال ..

  • خانومـ ِ میمـ

می گویند سر انگشت نسیمـ پرده دارتان بود ..

 امـــامـ ، هادی بودند ُ هدایت گر .. باشد که زیر سایه ایشان هدایت شویمـ .. تسلیت .

 

+ شاید به ظاهر به هدفشان رسیده باشند .. دل ِ ما حسابی سوخت .. اصلا آتش گرفت ..

   اما آتشش خاموش نمی شود .. روزی با امامـِ مان انتقامـ ِ سختی می گیریمـ ازشان ..

   عیب ندارد انتقامـ حُجر بن عُدی همـ رویش ..

  • خانومـ ِ میمـ

 ماه ِ خوب ِ خدا .. سلامـ ..!

 

+ این باران های اردیبهشتی .. عجیب حال آدمـ را عوض می کند اول ِ رجبی ..

  • خانومـ ِ میمـ

دلمـ می رود پیش آن پیرمرد قفل ساز ..  او که عصر ها ، آقا یک فنجان چای مهمان ِ او بود ..

او که برایش نه حجابی بود و نه غیبتی .. و دلمـ می سوزد برای خودمـ .. برای خودمـ که این پرده ی

حجاب نمی گذارد .. که خُسران مبین است ..

و اگر روزی بشود که بینا شویمـ .. که ببینیمـ آن جمال را .. که لایق باشیمـ .. چه می شود ..

و اگر آن روز برسد .. اگر برسد ..

 

+شاید یک روز چله نشین َ ش شدمـ ..

  • خانومـ ِ میمـ