یا رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه ..
تو ٬ و تو در درون مه پیدا شدی ٬مه را شکافتی و پیش آمدی و با چشمان سیاه ِسیاهت
دمادمـ واقعــی تر شدی ٬ تا زمانی که من واقعیت ِ گلگون گــونه های گـــل انداخته ات را
بوییدمـ ٬ آنگـونه که تو ٬ گــل های نرگس مرا بوییــدی و از اینکه به انتظارت ایستاده مـ با
گونه های گلگون تشکر کردی و با همـ ٬ دوان ٬ در درون مه ٬ به خانه رفتیمـ ..
+یک عاشقانه آرامـ ـ نادر ابراهیمی
خواندن بین معتکفین مسجد امامـ صادق (ع) پیدا شدمـ ... اگر توفیق داشته باشمـ .
سرمان نخورده ٬ اما هر روز و هر شب ٬ در کوچه پس کوچه خیابان های حقیقی و
مجازی ٬ سهمیه خونِ دل را به جگرمان می چشانند . آن همـ نه با قطره چکان ٬ یک بار
با قیف و بار دیگر به ضرب غلاف . و سیلی خوریمـ ٬ سر سفره ای که نشستن پای آن ٬
عشق به سیّد علی ست . ما هنوز همـ از ته مانده های سهمـ الارثمان ٬ به جرمـ دفاع
از ولایت ٬ بین در و دیوار مظلومیت ناله یا مهدی ادرکنی سر می دهیمـ ...
+دزدی از : کاش می شد خدا را بوسید ...
+دلمان تنگ شده بود برای دو کلامـ حرف حساب .. دوکلامـ حرف دل .. راستش بیش از هر چیز دلمان
گرفته بود ..
یک گوشه بغض کرده که این جمعه همـ گذشت ...
و اگر بخواهیمـ همه را غرق می کنیمـ که نه فریاد رسی داشته باشند و نه راه نجاتی یابند. * مگر اینکه
رحمت ما آنها را نجات دهد و تا وقت معین از زندگی بهره گیرند .. (یس ۴۳ ٬ ۴۴)