0016
شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۱، ۰۸:۱۹ ب.ظ
آنگاه که من کنار پل ایستاده بودمـ ٬ در قلب مه ٬ با چند شاخه نرگس مرطوب ٬ به انتظار
تو ٬ و تو در درون مه پیدا شدی ٬مه را شکافتی و پیش آمدی و با چشمان سیاه ِسیاهت
دمادمـ واقعــی تر شدی ٬ تا زمانی که من واقعیت ِ گلگون گــونه های گـــل انداخته ات را
بوییدمـ ٬ آنگـونه که تو ٬ گــل های نرگس مرا بوییــدی و از اینکه به انتظارت ایستاده مـ با
گونه های گلگون تشکر کردی و با همـ ٬ دوان ٬ در درون مه ٬ به خانه رفتیمـ ..
+یک عاشقانه آرامـ ـ نادر ابراهیمی
- ۹۱/۰۳/۲۰
سفارش داده ام کسی برایم بخرد...
حتما می خوانمش انشاالله..