"داستان ِ سیستان" بودمـ ..
+ خودش بود ٬ با همان ریش ِ بلند و همان اوصاف ..
"داستان ِ سیستان" بودمـ ..
+ خودش بود ٬ با همان ریش ِ بلند و همان اوصاف ..
بخاطر صدای باران نخوابیده بود ...
+حُسنی می گفت مادبزرگش گفته خدا قبل ماه رمضون در ِ رحمت ِ ش رو به رومون
باز کرده ..
+شکر ..
+یک توصیه : کتاب "حجاب بی حجاب" آقای زائری بی نظیره جدا توصیه می کنمـ
بخونیدش ..
روزی برای اجازه
انگشتش را بالا آورده بود ٬
اجازه ندادند .
انگشت دیگری به آن افزود
برای آزادی ..
السلامـُ علیک ایها العَلَمـُ المنصوب و العِلمـُ المصبوب و الغوث و الرحمهُ
الواسعهُ وعداً غیر مکذوب ..
.. از شما که می نویسمـ حروف ٬ نرمـ می شوند ُ کلمات ٬ لطیف ُ جملات ٬
ابریشمین .. و صفا می دود به کاغذ ..
از شما که می نویسمـ دلمـ جلا می گیرد .. بوی نرگس مستمـ می کند ..
آقا ! .. شما که هنوز ندیده و نیامده اینگونه لطافت می دهید به زندگـی ..
ظهورتان چه می کند با ما ؟!
آقا ! .. این کوچه های ریسه بسته و آب ُ جارو کرده که هیچ ٬ ما هر روز صبح
که می شود دلمان را آب ُ جارو می کنیمـ به این امید که .. شاید امروز .. شاید
این جمعه ..
و هر روز صبح که می شود سلامتان می دهیمـ که به قول آن نوشته ی روی
دیوار که همیشه جلوی چشممـ هست .. " دلمـ به مستحبی خوش است که
جوابش واجب است . "
شما که می بینید پریشانی ما را .. دعا کنید ..دعا کنید که چشمـ انتظاری بد
دردیست ُ سرگردانی بد رنجی و مگر نه اینکه جدّتان فرمود ٬ حال کسی که از
امامـ خود دور افتاده سخت تر از حال یتیمـ است.. ؟!
آقا ! .. دعا کنید برای ظهور .. دعا کنید که چشممان به راهَ ست ..
+ بــــرآ ای آفتـــاب صبــح امیــــد
که در دامـ شب هجران اسیرمـ
چقدر خوب شـــد آری ٬ نگاهتـان به من افتـــاد
همان دقیقه که چشممـ ٬ درست کنج گهرشاد
بدون وقفــه بــه بــاران ٬ امــان گـریـه نمــی داد
هــزار تکه شد این مــن به لــطف آینـــه هایــت
من هیچ نداشتمـ .. فقط یک دل ِ تنگ .. یک دل ِ خیلی تنگ که این روز ها
ناجور یک سر و سامانی می خواست ..
"هو الله الخالقُ الباریُ المُصوِّر له الاسماءُ الحسنی له ما فی السَّموات و الارض
و هو العزیزُ الحکیمـ .."
..
باد هْووو می کند ٬ در خت ها آشفته می شوند ٬ گنبد سبز را می بینمـ که قرمزی
پرچمش می رقصد در هْوووی باد ..
این آیه ها همان هاست که گفتی اگر بر کوه نازل شوند متلاشی می شود ؟! ..