0123.ذره خاکمـ ُ در کوی تو امـ جای خوش است
.. بروی توی اتاق و با اعتماد به نفس سلامـ کنـی ، بعد تو را بنشانند رو به روی سه تا خانومـ محترمـ
که حس کنی حتی برای چادر درآوردن و تـا کردن َت همـ داردند یک شـرح مفصل مـی نویسند .. حالـا
هزاری همـ اون سه تا خانومـ سعی کنند تو راحت باشی .. وقتی فکر مـی کنـی سه نفر می خواهند
بنشینند روبه روی َت و تمامـ زیر ُ زِبَر ِ زندگی َت را بریزند روی میز .. راحت نخواهـی بود ..
آدمـی زاد دوست ندارد ، آدمـی زاد او را قضاوت کند ..
بعد ِ دو ساعت مصاحبه همـ بروی برای خودَت همـشهری داستـان بخری که تمامـ ناخوشی ِ امروز َت ،
فراموش شود ..
خدا ! تو تنهـا کسی هستـی که برای زیر ُ زبَر ِ زندگـی َمـ مَحرمـی و تنها باید جلوی تو بخاطر پستـی
بلندی های روحمـ خجالت بکشمـ .. حق ؟!
خدا ! امشب که شب ِ آخر ِ ، شب ِ آخر این مناجات ها و عاشقانه ها .. برای همه ی عزیزان ُدوستانمـ
و بنده هایت .. تمامـ خوبـی های عالمـ را بنویس ..
+ و رتبه های کنکور می آیند .. و وای بر روزی که رتبه های آخرتمـان بیاید ..
- ۹۲/۰۵/۰۹