شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

0024

شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۱، ۰۹:۲۹ ب.ظ

    

قبول!

خیلی چیزها عوض شده است؛

خانه، حوض فیروزه ندارد،

باغچه ندارد،

سنبل و نرگس ندارد،

اتاق‌های تو در تو ندارد،

کلون مردانه و زنانه ندارد…

قبول که این‌ها جایشان را داده‌اند

به آپارتمان فلان متری،

به آیفون تصویری،

و به آسانسور و مایکرویو

اما…

آن‌چه عوض نشده تویی!

که در سپید چادرت می‌شود لانه کرد…

که سجاده‌ات رو به سمت خداست…

دزدی از : چارقد

عکس: بابک برزویه

  • خانومـ ِ میمـ

نظرات  (۱۵)

  • نــَفـْـسَ‍ـ مْ‍ــ...
  • آدمـ ها همـ عده ای عوضی شدن چه برسه به این جمادات!

    قشـــنگ بود ...

    آره خوش گذشت ... خستگیمون دراومد :))
    پاسخ:
    آره .. چسبید .
  • ساجده(رها..)
  • آخی .... آدم یه موقع ها دلش از اون صمیمیتای اون روزا .. از اون کوچه هایی که همه اهل محل همو میشناسن .. از مهمونیای بزززرگ و دست جمعی ... از اون همه آدمی که دو رووی نبود تو مرامشون ، می خواد ...
    حس و حال این پستو دوس داشتم . . .
    پاسخ:
    :)
    این روزها "تو" هم عوض شدی!
  • نــَفـْـسَ‍ـ مْ‍ــ...
  • خـــدا قـــوت

    آره مثه چی چسبید :))
    سلام ..

    جدای زیبایی و واقعیت تلخی که متن داشت ..
    این یاس های رازقی رو که دیدم بدجوری ذوق زده شدم ..
    خودم یه گلدون بزرگ ِ یاس دارم .. کافیه یه دونه از گلاش باز شه .. خونمون و با بوی عطر ِ بی نظیرش پر می کنه ..
    حالا یه بار عکسش و می ذارم ببینی ..
    پاسخ:
    بوی یـاس پیچید ..
  • نــَفـْـسَ‍ـ مْ‍ــ...
  • چرا ما همیشه باهمـ آنلاینیمـ آیا؟!

    اصلا مدیــونی اگه یه همچین فکری بکنی :))
    آری..
    همه چیز عوض شده...
    چادر جای خود را به مانتو داده..
    و
    مانتو هم جای خود را به بلوز...!!!
    پاسخ:
    ...
  • نــَفـْـسَ‍ـ مْ‍ــ...
  • جل الجالــــــــــــب!
    پاسخ:
    اوا .. !
  • نــَفـْـسَ‍ـ مْ‍ــ...
  • تلپاتی جلوی ما لنگ میندازه
    سلاااام...خیلی چسبید..الان همشو خوندم.راستی بابت امتحاناهم خسته نباشی

    پاسخ:
    حتما خبرشو بهمـ بده . منتظرمـ .
    و هنوز هم دستانش همان عظر نوازش هایی را میدهد که در کودکی بر سرم میکشید ..
    منظورم تو نبودی عزیزم...
    معلوم اون "تو" بود... :دی
    سلام خانم گل

    پر بود از حس ارامش

    ممنون برا این همه سلیقه
    پاسخ:
    ای بابا خجالتمـ می دی !
    آن شب ..
    محمد (ص) آرام نشسته بود و پیشانی بندگی بر خاک می‏سایید ..
    گل‏بوته‏ های دعا و نیایش در وجودش تکثیر می‏شد ..
    آن شب ..
    محمد (ص) بود و حرا ..
    محمد (ص) بود و نجابت یک دیدار ..
    تاریخ ، تحویل شد ..
    نوری آسمانی .. وجودش را نوازش داد ..
    جبرئیل ، با جامی پر از شبنم صلوات ، فرود آمد ..
    محمد(ص) تا آسمان قد کشید ..
    صدایی طنین ‏انداز شد:
    محمد بخوان:
    محمد بخوان:
    «إقْرَأْ بِسمِ رَبِّکَ الّذی خَلَقْ»
    و محمد (ص) خواند و آسمانی شد ..
    خواند و جاودانه شد و این‏چنین بود که بشر بر بلندترین قله‏ های انسانیت جای گرفت ..

    + مثل امشبی مرا به رسم رفاقت دعا کنید ..
  • ساجده(رها..)
  • عیدت مبارک عشقم ...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">