شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

0214. باید از رباب ِ عاشق نوشت

جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۴۴ ب.ظ

 می گفت امامـ عاشقانه ها سروده بود برای رباب .فرموده بود خانه ای که رباب در آن باشد را خیلی دوست

 دارد .

 

 لَعمرُکَ انّنی لاُحبُّ دارا

 تَحُلُّ بها سکینه و الرباب

 اُحبّهما و ابدُلُ جُلَّ حالی

 و لَیسَ للاَئمی فیها عتاب1

 

 می گفت وسط مجلس یزید او که دوان دوان رفت سر امامـ را بغل گرفت و های های گریه کرد  رباب بود .

 می گفت رباب تا یک سال بعد عاشورا گریه می کرد تا که روحش به مولایش پیوست .

 

 جَنَبِتَ الخسرانَ و الموازین

 قد کُنت لی حَبلاً صعبه اَلوذُبه و

 کُنت تَصحَبنا بالرَّحمـ ِ و الدّین 2

 

 این ها را که می گفت انگاری علی اصغر را اصلا به دنیا آورده بود که فدای حسین َ ش کند ، انگاری که غمـ

 او غمـ ِ علی اصغر نبود که غمـ ِ حسین بود اصلا ..

 

 + رباب می رسد از راه

    با نگاه

    با یک جمله ی کوتاه

    آقا خودتان که سالمید ان شاءالله3

 

1.به جان تو سوگند من خانه ای را دوست دارمـ که سکینه و رباب در آن باشند

 آنها را دوست دارمـ و تمامـ دارایی امـ را به پای آنها می ریزمـ و هیچ کس نباید در این باره با من سخنی بگوید .

2. تو آنچنان کوه محکمی بودی که من بدان پناه می بردمـ  و تو با رحمت و از سر دینداری با ما همنشینی داشتی .

3. سید حمیدرضا برقعی

  • خانومـ ِ میمـ

نظرات  (۴)

  • واقعیت سوسک زده
  • سلام
    عزاداریاتون مقبول
    التماس دعا
    پاسخ:

    سلامـ .

    ممنون همچنین از شما .

    محتاجیمـ به دعا .

    با اینکه مادر نشدم
    ولی وقتی به رباب فکر میکنم تمام بدنم میلرزه....

    کوتاه کن کلام... بماند بقیّه اش
    مرده است احترام... بماند بقیّه اش...


    +ای کاش این روایت پرغم سند نداشت...
    خیلی خوب نوشتی ...
    آفرین
    پاسخ:
    ممنون خانوم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">