شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

شمعدانی هاے لب تاقچــه دلــ

با چـراغ ِ تـو خـــانه روشـن مـی شود ..

0158. چشمـ من تار شده یا تو مکرر شده ای ؟

سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۳۵ ب.ظ

 حسین (ع) صورت به صورت او گذاشت ..

 می گویند طولانی بود .. آنقدر که فکر کردند دیگر بلند نخواهد شد ..

  • خانومـ ِ میمـ

نظرات  (۵)

خواهم اگر به آن قد و بالا ببینمت
باید تو را به وسعت صحرا ببینمت


تکه به تکه جسم تو را جمع کردم و
می چینمت به روی عبا تا ببینمت


حالا که تیر خورده و پهلو گرفته ای
پیغمبرم ... به کسوت زهرا ببینمت


خوبست اینکه حدّاقل مادر تو نیست
ور نه چگونه در بر لیلا ببینمت


جان کندن مرا به تمسخر گرفته اند
پیش بساط خنده اینها ببینمت؟


ترسم ز عمّه بود بیاید ، که آمده
حالا من عمّه را ببرم یا ببینمت؟

تشنه نرفته است ز خون تو دشنه ای
باید به نیزه ها نگرم تا ببینمت


محمد علی بیابانی

جانِ بابا بود...
علیِ اکبر........
  • بے بازگشتــــ ...
  • اشک ...
    از میان همه ی کوتاه نوشته های محرمی ات این پست و پست بعدی ات سوز دیگری داشت... بد جور آتش زد به دلم ...

    اجرکم عندالله..
    پاسخ:
    خاصیت روضه ی علـی ِ بزرگ است ..
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
  • ابن حسین، لیلی لیلای کربلآست ..

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">