0093.دلمـ دریا به دریا دنبال تو می گردد ..
پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۵۳ ب.ظ
دلمـ می رود پیش آن پیرمرد قفل ساز .. او که عصر ها ، آقا یک فنجان چای مهمان ِ او بود ..
او که برایش نه حجابی بود و نه غیبتی .. و دلمـ می سوزد برای خودمـ .. برای خودمـ که این پرده ی
حجاب نمی گذارد .. که خُسران مبین است ..
و اگر روزی بشود که بینا شویمـ .. که ببینیمـ آن جمال را .. که لایق باشیمـ .. چه می شود ..
و اگر آن روز برسد .. اگر برسد ..
+شاید یک روز چله نشین َ ش شدمـ ..
- ۹۲/۰۲/۱۲